Thursday, September 25, 2008
Lao Tzu
Not exalting the gifted prevents quarreling
Not collecting treasures prevents stealing
Not seeing desirable things prevents confusion of the heart
...
…
Tao Te Ching, Lao Tzu
Dao
زمانی ، من، چانگ چو، در رؤیا دیدم که شاپرک بودم. با آرامش درون و به آسانی به
پرواز در می آمدم. من یقینأ یک شاپرک بودم. شاد و فرحناک، من از آنکه «چو» باشم آگاهی نداشتم. ناگهان از خواب برخاستم و «چو» بودم
آیا چو در خواب دید که او شاپرک است؟ یا شاپرک در خواب دید که او «چو» است؟
صوفیسم و تاووایسم
Rugbi Chapel
نیایشگاه راگبی
اثر ماتیو آرنولد
زندگی انسان ِ فانی بر كره ی خاك چیست؟
بیشتر ِ مردم
چون گرداب
به گرد خود می چرخند
می خورند و می آشامند
و پریشان می گویند
مایه ای به چنگ می آورند
و به راهی هدر می دهند
به اوج می روند
و به خاك می افتند
كورانه می كوشند
و چیزی نمی یابند
و آنگاه می میرند و محو می شوند
و هیچكس نمی پرسد
كه آنان چه شدند و كجا رفتند
چنانكه هیچكس نمی پرسد
هزاران هزار موج كه در پهنه ی اقیانوس ِ روشن از مهتاب
هر دم خیز می گیرند و كف بر لب می آورند
و لحظه ای می پایند و از میان می روند
چه می شوند؟
اما گروه دیگری از ما آدمیان هستند
كه عطشی سوزان و سیری ناپذیر در جانشان بر افروخته
نه عمر با عامیان گذارند
و نه بی هدف به هر سوی بگردند
و نه چون توده ای از غبار
در گردبادی بی مقصود سرگردان باشند
آری، دسته ای از ما آدمیان می كوشیم
تا پیش از مرگ
كاری كنیم و یكسر بی ثمر نرویم
بلكه از این سیل خروشان ِ پر شتاب
كه به مرداب ِ فراموشی می ریزد
چیزی برباییم
نه آنكه تنها
شكم ِ گورهای بلعنده را پر كنیم
ما راه خود را گزیده ایم
و آرمانی روشن پیش ِ چشم داریم
راهی سخت كه از ستیغ ِ كوههای پر برف
و ژرفای دره های پر شیب می گذرد
شاد و پر نشاط
با دوستان و یاران براه می افتیم
در بلندیها
بادهای تندی می وزد
و غرش ِ رعد در صخره ها می پیچد
و نعره ’ آبشار بدان پاسخ می گوید
و برق ِ چشمها
ما را می رباید
و سیلابهای پر شتاب میان ِ ما جدایی می افكند
و بستر ِ رود
آنجا كه از آن بیش
رهروان
گام خویش استوار می كردند
در زیر پای سست می شود
رود می خروشد
و بر مرزهای خود طغیان می كند
و در فراز، جای خالی می كند
و آه
بهمنی سترگ فرو می ریزد
و قافله ی ما را غارت می كند
یاران در كنار ِ ما یك یك فرو می افتند
و در طوفان ِ برف گم می شوند
و ما تنی چند
خسته و فرسوده
همچنان پیگیر پیش می رویم..........
اثر ماتیو آرنولد
زندگی انسان ِ فانی بر كره ی خاك چیست؟
بیشتر ِ مردم
چون گرداب
به گرد خود می چرخند
می خورند و می آشامند
و پریشان می گویند
مایه ای به چنگ می آورند
و به راهی هدر می دهند
به اوج می روند
و به خاك می افتند
كورانه می كوشند
و چیزی نمی یابند
و آنگاه می میرند و محو می شوند
و هیچكس نمی پرسد
كه آنان چه شدند و كجا رفتند
چنانكه هیچكس نمی پرسد
هزاران هزار موج كه در پهنه ی اقیانوس ِ روشن از مهتاب
هر دم خیز می گیرند و كف بر لب می آورند
و لحظه ای می پایند و از میان می روند
چه می شوند؟
اما گروه دیگری از ما آدمیان هستند
كه عطشی سوزان و سیری ناپذیر در جانشان بر افروخته
نه عمر با عامیان گذارند
و نه بی هدف به هر سوی بگردند
و نه چون توده ای از غبار
در گردبادی بی مقصود سرگردان باشند
آری، دسته ای از ما آدمیان می كوشیم
تا پیش از مرگ
كاری كنیم و یكسر بی ثمر نرویم
بلكه از این سیل خروشان ِ پر شتاب
كه به مرداب ِ فراموشی می ریزد
چیزی برباییم
نه آنكه تنها
شكم ِ گورهای بلعنده را پر كنیم
ما راه خود را گزیده ایم
و آرمانی روشن پیش ِ چشم داریم
راهی سخت كه از ستیغ ِ كوههای پر برف
و ژرفای دره های پر شیب می گذرد
شاد و پر نشاط
با دوستان و یاران براه می افتیم
در بلندیها
بادهای تندی می وزد
و غرش ِ رعد در صخره ها می پیچد
و نعره ’ آبشار بدان پاسخ می گوید
و برق ِ چشمها
ما را می رباید
و سیلابهای پر شتاب میان ِ ما جدایی می افكند
و بستر ِ رود
آنجا كه از آن بیش
رهروان
گام خویش استوار می كردند
در زیر پای سست می شود
رود می خروشد
و بر مرزهای خود طغیان می كند
و در فراز، جای خالی می كند
و آه
بهمنی سترگ فرو می ریزد
و قافله ی ما را غارت می كند
یاران در كنار ِ ما یك یك فرو می افتند
و در طوفان ِ برف گم می شوند
و ما تنی چند
خسته و فرسوده
همچنان پیگیر پیش می رویم..........
Subscribe to:
Posts (Atom)